۱۳۸۵ فروردین ۱۹, شنبه

از سرمایه داری تا ترافیک شهری!


پیمان پیران

چندی است که اخبار و ماجراهای مربوط به مسئله روزمره آلودگی هوا، ترافیک سر سام آور وقتل عام خیابانی در جاده های ایران سر لوحه نشریات داخلی قرار می گیرد و به تناوب اظهار نظر ها و انتقادات توخالی و عجیب و غریبی در همه جا از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی منعکس می گردد. بر آن هستم تا به نوبه خود با توجه به زیان های جانی فراوان ناشی از از این پدیده «که هر از چند گاهی، هم رقم با کشتار مردم در جنگ عراق است» دیدگاهم را بازگو کنم:
اخیرا فردی تحت عنوان سردار رویانیان همانند بسیاری دیگر از حامیان منافع صاحب سرمایه در ایران، معضل آلودگی هوا و مرگ و میر و تمام آنچه که از این پدیده شوم عاید مردم ایران می شود را منتسب به فقط تخلف رانندگان اعلام کرده است! در نظر من چنین واکنشی قبل از هر چیز تمجید و تحسین صاحبان سرمایه ای را بر می انگیزد که سود جویی آنها عموما با بی توجهی کامل در مورد نحوه زندگی مردم، حفظ منابع طبیعی و ایجاد محیطی پاک و قابل زیست همراه است. قابل توجه است که در رادیو تلوزیون جمهوری اسلامی نیز این واکنش ناشیانه دستگاه پلیس را چاپلوسانه مدح و ثنا می گویند و به کرات به درستی عمل سازمان راهنمایی ورانندگی و دیگر دستگاههای دولتی و تقوی افرادی که چنین به جیفه دنیوی و منافع خویش بی اعتنا هستند و فقط در راه منافع مردم گام بر می دارند، تاکید دارند!!!
اما حقیقت چیز دیگری است، بدبختانه پهنه گیتی هیچ گاه از خیل مداحان و چاپلوسان حافظ نظام خالی نبوده است و شکی ندارم که بسیاری از مردم پس از فراگیری درسهایی بسیار پر اهمیت از زندگی خود در سالهای گذشته، فریب چنین پرگویی هایی را نخواهند خورد:
واقعیت این است، نظام سرمایه داری ایران اگر از آزادی و برابری هراس دارد و به آن بی اعتماد است، به عکس از جان و دل به نقشه دست و پا شکسته سرمایه ساز صنعتی و اقتصادی خود اعتماد دارد : نقشه ای که در آن شرکتهای نیمه خصوصی و مونتاژ کار و خودرو ساز ایران به خود اجازه می دهند در پی کسب سود بیشتر، بی بند و بار، بدون توجه به خالی کردن میلیون ها تن مواد آلود کننده ای چون اکسید نیتروژن و اکسیدهای کربن در هوا، آب و زمین ، با تولید روز افزون محصولات خود، زمینه های تخریب محیط زندگی انسانها را فراهم آورند. عمق مطلب اینجاست که خیابانهای تهران و دیگر کلان شهرهای ایران یکی از نمونه های آشکار مقدم شمردن دنباله روی از سود و بازار بر ابتدایی ترین حقوق انسانی است. در حالیکه بسیاری از مردم در گرما و سرما، برف و باران و از روی ناچار در صفهای 40-50 نفره می بایست منتظر وسایل نقلیه عمومی باشند و در بهترین حالت بصورت به هم فشرده و غیر انسانی از آن استفاده کنند ، تعدای دیگر از مردم طبقات مرفه تر در اتومبیل گرانقیمت خود و به صورت تک سر نشین در ساعات کاری روز !! بیکار و بی عار و در هیبت دستگاه تبدیل غذا به مدفوع و تنها مصرف کننده، خیابانهای دود گرفته تهران را گشت می زنند و اشغال می کنند. کافیست در هر ساعت از شبانه روز که مایلید، سری به چهار راه ها و پشت چراغهای راهنمایی و رانندگی مرکز شهر بزنید تا متوجه شوید که این تعداد از مردم چگونه زندگی خود را برای تفریح! در اتومبیل های شخصی خود می گذرانند. می خواهم بگویم حقیقتا اگر به تعداد تنها اتومبیل های ریز و درشتی که در تهران تردد می کنند، نیروی کاری و مولد در راستای تولید سالم اجتماعی وجود داشت، چرخهای صنعتی و و اقتصادی این کشور بدین گونه کند نمی چرخید. و این تنها بخشی از قضیه ای است که نشان از وجود فرسنگها فاصله بین نحوه زندگی بورژوازی ایران امروز و طبقه محروم و زحمتکش دارد.تازه وقتی بوی گند فساد این نظام نامتعارف سرمایه داری بلند می شود که صدا و سیما هر چند روز یک بار در عادی ترین حالت و گذرا خبر از کشته شدن دهها نفر از مردم در هر گوشه از جاده های درون و برون شهری را می دهد. تنها در دوازده روز اول سال جدید بیش از 600 نفر در اثر سوانح رانندگی در خیابانها ، جان خود را از دست داه اند. این آمار به تنهایی در چند روز گذشته برابر با قتل عام نظامی مردم در عراق توسط اسلامیون و اشغال گران آمریکایی بوده است. این در حالیست که در کنار این موضع می بینیم در همراهی با سود، پاسداران وضع موجود چگونه برای کشته شدن یک نظامی وابسته در سه هزار کیلومتر آنطرف تر یعنی در جنگ خود ساخته غزه، تمام رسانه های خو را شبانه روز بسیج می کنند و علیه یکدیگر به ارائه خبر و تحلیل و برگزاری مراسم می پردازند!!در ادامه باید گفت علاوه بر این صدمات و لطمات جانی ای که در سایه تولید روز افزون و بی حساب – کتاب اتومبیل شخصی و دیگر دستگاههای آلاینده، بدون توجه به احتیاجات ضروری مردم، و عدم درک از امکاناتی چون گنجایش جاده ها و ضریب ایمنی آنها، توسط شرکتهای بزرگی چون ایران خودرو و سایپا و … حادث می شود، می بایست به تاسیس زباله دانی ای که این شرکتها و صاحبین سرمایه در ایران مسبب آن هستند، اشاره کرد: شرکتهای خودرو ساز در ایران با افزایش لجام گسیخته تولید، هر ساله مسئول ایجاد میلیون ها تن مواد آلوده کننده ای هستند که در هوا، آب و زمین پخش می شود. آیا تا به حال از خود پرسیده اید هر مرد، زن و و یا کودک ایرانی سالانه چند تن از مواد آلوده کننده ای را که تجاهل نظام سرمایه داری به ما انسانها تحمیل می کند را ناخواسته باید استشمام کنند؟به گفته آمار و ارقام دولتی هوای آلوده کلان شهرهای ایران در بردارنده بیش از 6 میلیون تن مواد معلق، بیش از5000 تن سرب، 47.2 میلیون تن منوکسید کربن و 18.3 میلیون تن اکسید سلفور است. تردیدی نیست که مسئله آلودگی هوا، این مرگ تدریجی ما انسانها، با توجه به نقص های اساسی در روشهای دستگاه آمار این کشور بیش از اینها بر آورد می شود.بدین ترتیب با مطالبی که بالا گفته شد و همانطور که بر نیروهای مترقی و چپ و رادیکال این جامعه معلوم است، رشد حتی نصفه ونیمه سرمایه داری در ایران شرایطی را به بار آورده که در آن سود جویی در تضاد با نظام رفاه عمومی قرار گرفته است. وچون در چنین نظامی یعنی اقتصاد سرمایه داری، عامل اقتصادی، تنها عامل اصلی آلودگی محیط زیست و دیگر بدبختی انسانهاست و همچنین چون این مسئله فقط مربوط به این جامعه نیست، در نتیجه حل موثر این معضل در نظام سرمایه داری به دلیل دنباله روی از سود شرکتهای بزرگ تولید کننده ( علیرغم تمام پرگویی هایی که می شود) غیر ممکن است.لازم به یاد آوری است، برخورد با این موضوع تنها در مورد مردمی نیست که برای ادامه زندگی در روابط حاکم و محکوم ، ناگزیرند در شهرهای بزرگی چون تهران بمانند و افرادی که به علت سود جویی و صاحب سرمایه بودن و همدستی با قدرت سیاسی، محیط زندگی ما انسانها را خراب می کنند؛ بلکه تضاد منافع بین سرمایه داری چه دولتی و چه خصوصی – چه چه پیشرفته و پیرامونی با نحوه زندگی نوع انسان است که با دستگاه قضایی ! و پلیس و بورس بازی و کثیف ترین و غیر اخلاقی ترین اقدامات در جهت یک نظم موجود فرا منطقه ای حرکت می کنند. یک طرف این قضیه مشخصا در ایران امروز مربوط به بورژوازی و محافل خودی و غیر خودی است که برای دفاع از پول و ثروت و بازتولید آن و همچنین برای جلوگیری از بر هم خوردن این نظام اجتماعی، به یک حکومت، به یک نظم مقتدر و امنیت نیازمند است و طرف دیگر آن مربوط به قدرت سیاسی حاکم بر ایران است که تحت عنوان اسلام سیاسی با دمیدن به آتش سود جویی شرکتها و موسسات نیمه خصوصی به دنبال پاسداری و جذب سرمایه گذاری کلان خارجی و متعاقب آن تامین امنیت برای آینده خود است.حال باید از خود بپرسیم : آیا مشتی سوء استفاده چی موفق خواهند شد که به خاطر انباشتن جیبهایشان و برای ارضا حرص و آزشان، محیط زندگی ما انسانها را که به بهای جان ومال هزاران انسان زحمتکش ساخته شده اند، تیره و تار سازند ؟ آیا ما سرانجام قربانی عطش سیراب نشدنی سود جویی خودمان خواهیم شد؟ آیا به راستی جامعه ای که در آن پولداران به ازاء زندگی طاقت فرسای دیگران باز هم پولدار تر می شوند، جامعه ای انسانی خواهد بود؟

۱۳۸۵ فروردین ۱۶, چهارشنبه

بیانیه هسته ای

-->
نامه سعيد حبيبي، عابد توانچه، ياشار قاجار، مجيد اشرف نژاد، مرتضي اصلاحچي و بهروز کريمي زاده به مردم ايران
به نام انسان، عدالت و حقيقت
مردم ايران:
انسان در جامعه خويش حق اظهار آزادانه عقيده و بيان ، حق نقد جامعه خويش و حق دخالت مستقيم در هر روندي را دارد كه به سرنوشت او مربوط باشد . اين حق ، حقي است ناشي از حركت تاريخي انسان و مناسبات ناشي از ورود او به ساختاري به نام جامعه .
حاكمان همواره كوشيده اند حقوق تاريخي و اجتماعي حكومت شوندگان را، در آنجا كه مربوط به دخالت مستقيم در منافع و آينده شان مي شود كمرنگ و در نهايت حذف كنند، غافل از اينكه نيروي بازدارنده ي آنها در مقابل نيروي عظيم مادي تاريخ و جامعه ناپايدار و نابود شدني است .
مردم ايران
خطري جدي و مهلك آرام آرام بر فضاي كشور هميشه در استبداد ما سايه مي افكند . خطر جنگ ، خطر تحريم ، خطر كشته شدن تعداد زيادي از مردم كشورمان ، خطر گرسنگي ، بي دارويي و مرگ نوزادان و كودكان ، خطر قرباني شدن هزاران هزار نفر از مردمي كه در زير تبليغات سنگين دروغين دو طرف متخاصم به درستي نمي دانند به چه دليل قرباني يك جنگ جديد هستند. سرزمين ايران ميرود كه در زير چكمه هاي سربازان حافظ منافع جنگ طلبان داخلي و جنگ افروزان خارجي لگدمال شود و خاكش با هزاران هزار بمب و موشك زير و رو گردد . رسانه هاي داخلي در موقعيت جديد بين المللي، كه كار به ضرب الاجل و شمارش معكوس رسيده است ، يا همچون گذشته (به دلخواه ويا به اجبار) مدح و ثناي حكومت را مي گويند و يا با سكوت خويش به منتظران بي قرار حمله خارجي تبديل شده اند . احزاب درون و برون حكومتي داخل كشور خاموشي گزيده اند و همگي از ترس قدرتي حيا دريده زبان در كام كشيده اند . امروز شرايط سياسي ايران به گونه اي است كه ما ناچاريم در جايگاهي فراتر از خود حرفهايي را مطرح كنيم كه مدت هاست عده اي خواهان طرح آن هستند .
33 سال پيش از اين با اولين پرداخت مالي ، فرايند ساخت نيروگاه هسته اي بوشهر آغاز شد . اكنون 21 سال از شروع فعاليت هاي مخفي ، غير شفاف و غير علني حاكميت جمهوري اسلامي ايران در راه رسيدن به تكنولوژي هسته اي ، كه خود آنرا صلح آميز مي خواند و جامعه جهاني نگران توليد بمب هسته اي از آن است مي گذرد . در تمام طول هشت سال جنگ ويرانگر ايران و عراق يعني در زماني كه معاش روزانه دغدغه جدي مردم ايران بوده است و به دليل سرازير شدن بودجه كشور براي تامين ادوات جنگي و ساير هزينه هاي نظامي انواع و اقسام كمبودها و محدوديت ها بر مردم تحميل ميشد و نيز در زماني كه فشار خرد كننده ناشي از اجراي برنامه هاي صندوق بين المللي پول در دولت به اصطلاح سازندگي تمام آسايش ، رفاه و امنيت اقتصادي و مادي مردم ايران را بر باد داده بود آن هنگامي كه رانت خواران و سرمايه داران پرورده ي حكومت ، چاقتر و فربه تر مي شدند و فقراي جامعه بيشتر و بي چيزتر ميگرديدند، ده ها ميليارد دلار سرمايه مردم اين مملكت بدون هيچ گونه رديف بودجه و نظارتي از طرف مردم صرف رسيدن به نيت هاي هسته اي اقليت تصميم گيرنده در كشور شده است . اين سرمايه عظيم كه بي شك قيمت زندگي انساني صدها هزار نفر انسان در كشور ما بوده است، صرف باجهاي كلان سياسي و بين المللي، خريد تجهيزات صنعتي، تهيه مواد و وسايل نامشخص از شبكه هاي قاچاق تجهيزات هسته اي و مخارج زندگي و دستمزد ماهيانه هزاران متخصص و كارگر خارجي در ايران و هزينه هاي سرسام آور حفاظت از تاسيسات اتمي و مسائل نظامي ناشي از آن شده است. مسئله اي كه مردم ايران هرگز در جريان «تصميم گيري» و حتي «وجود» آن نبوده اند و با پنهان كاري حاكميت و به قيمت حذف ده ها ميليارد دلار از بودجه عمراني، رفاهي و آموزشي كشور به وجود آمده است، در يك نيرنگ سياسي و تبليغاتي مي رود كه به يك «مسئله ي ملي» و«حق مسلم» تبديل شود!
رسانه هاي انحصاري حكومت با تمام قوا مي كوشند انرژي هسته اي را چنان فناوري بي نظيري جلوه دهد كه آينده كشور بدون آن تيره و تار است و در عين حال تمام دنيا براي جلوگيري از دسترسي ايران به آن با يكديگر متحد شده اند. وقاحت تا حدي است كه مي خواهند فراموش كنيم مردم ايران يعني كساني كه تمامي اين تاسيسات با پول آنها ساخته شده است ، آخرين كساني بودند كه از ماجرا با خبر شدند ، حكام جمهوري اسلامي خود را نماينده و خدمتگزار مردم معرفي مي كنند . اما در عمل ، آنقدر مردم را نامحرم مي دانند كه هميشه ماجراهايي از اين دست بايد ابتدا در خارج از ايران برملا شود و كوس رسوايي آن زده شود و آنگاه مردم خود ايران از زبان سرويس هاي جاسوسي بيگانه و رسانه هاي جمعي دنيا و سازمانها و نهادهاي بين امللي باخبر شوند كه در سرزمين آنها و با پول آنها چه فعل و انفعالاتي صورت گرفته است . در اين مورد مهم وقتي در خارج از ايران و غير ايرانيها همه از فعاليتهاي مخفي اتمي ايران آگاه شدند تازه آن زمان بود كه حاكميت ايران تصميم گرفت با اكراه ، گوشه اي از اين فعاليت ها را آن هم فقط و فقط به دليل نياز به «ملي سازي» اين مسئله را با مردم ايران در ميان گذارد.
در حال حاضر همچون گذشته، مردم ايران در نبود رسانه هاي آزاد، مستقل و غير حكومتي در زير بمباران تبليغاتي تلويزيون ، راديو ، روزنامه ها ، منابر و مساجد حكومت قرار دارند، بدون آنكه واقعا بدانند «براي چه» و«براي كه» به عنوان قرباني به مخمصه اي بزرگ كشيده مي شوند. فعالان سياسي در فضاي ارعابي كه فرماندهان سپاه و نيروهاي امنيتي به وجود آورده اند و پيشاپيش اعلام كرده اند «زبان هايي را كه در صدد نقد برنامه ي هسته اي حاكميت باشند خواهند بريد»، از زير بار مسئوليت اجتماعي و تعهد جمعي خود شانه خالي كرده اند و مردم را در بي خبري و سردرگمي رها كرده اند. دولت ايران با تنظيم بودجه خود بر پايه نفت 38 دلاري و براي دسترسي بيشتر به منابع مالي سريع الوصول ، تورم بيش از 34% را به جان خريده است و اين در حالي است كه اين تصميمات مي تواند اقتصاد كشور را به يك بحران شديد وطولاني سوق دهد. دولت با تبديل ذخاير ارزي خود به ارزهاي معدود كشورهاي به اصطلاح دوست با تنظيم بودجه كاملا نظامي به استقبال تحريم و جنگ رفته است . مقامات تصميم گيرنده مسائل امنيتي و هسته اي درحكومت به وضوح از الگوبرداري از رژيم و تاكتيكهاي هسته اي كره شمالي سخن مي گويند.
كار به جايي كشيده است كه فرستادگان آن دشمني كه حاكميت جمهوري اسلامي ايران 28 سال تمام از آغاز شكل گيري خود تمام مشكلات را به آن نسبت مي داد و سالها از تريبون هاي رسمي شعار مرگ بر آمريكا، سر داده مي شد و هر دگرانديش و ناراضي سياسي داخلي به جيره خواري آن دشمن متهم مي گرديد، اكنون در مقابل مقامات جمهوري اسلامي در پشت ميز مذاكره نشسته است و دو طرف به يكديگر لبخندهاي ديپلماتيك تحويل مي دهند. گويي كه تابوهاي خودساخته و حريم هاي ممنوعه به دست كاهنان آن در هم شكسته مي شود.
صاحبان قدرت و طرفين مذاكره بر سر منافع ، زندگي و آينده ي هفتاد ميليون ايراني به مذاكراتي غير علني و غير شفاف پرداخته اند. مذاكراتي كه به دليل نبود نمايندگان واقعي مردم و نبود طرف مذاكره اي با صلاحيت و داراي پرونده موجه بين المللي در زمينه ي مسائل انساني و جهاني از نظر ما كاملا غير قانوني است .
«انرژي هسته اي حق مسلم ماست»
اين شعاري است كه حكومت به شدت براي جا انداختن آن در جامعه مي كوشد. حاكميت يا فراموش كرده است و يا خود را به فراموشي زده است، كه پيش از آنكه انرژي هسته اي حق مسلم ما باشد، اين مردم حقوق مسلم ابتدايي تر و مهم تري هم دارند كه همه آنها از آنان سلب شده است. حق آزادي عقيده و بيان، حق دخالت مستقيم و اساسي در تعيين سرنوشت خود، برابري بي چون و چراي حقوقي و انساني زن و مرد در جامعه و خانواده، حق تامين آموزش، درمان و بهداشت رايگان و عمومي توسط حكومت كنندگان، حق برابري اجتماعي تمام انسان ها از هر نژاد، جنس و با هرعقيده، حق تشكيل تشكل هاي غير دولتي و سنديكا هاي صنفي و بسياري حقوق ديگر و نيز حق اطلاع داشتن و نظارت كردن به طرح هايي مانند انرژي هسته اي كه با پول او اجرا مي شوند. اولويت تحقق اين حقوق را چه كسي معين مي كند؟ مردم يا حاكميت؟ اساسا آيا حاكميتي كه به خود اجازه مي دهد به صورت قهري به تعيين اولويت هاي حقوق مردم بپردازد به حقوقي كه در بالا ذكر شد معتقد و ملزم است؟
سوال ديگر ما اينجاست كه خودكفايي در زمينه توليد بنزين‌ ، تكنولوژي بهسازي و نوسازي صنايع فرسوده ايران همچون صنعت نفت و صنعت نساجي، متدهاي جديد شهرسازي و مقاوم سازي، در كشور زلزله خيز ما، فناوري مربوط به توليد ماشين آلات و متدهاي حفاري در كشور كوهستاني و صاحب منابع فراوان زيرزميني و معدني ايران، فناوري ساخت و تعمير هواپيما در كشوري كه صنعت هواپيمايي آن هر از گاهي فاجعه اي متاثر كننده را در كارنامه خود ثبت مي كند و ده ها و صدها مورد ديگر از نيازهاي اساسي تكنولوژيكي كشور ضروري ترند يا انرژي هسته اي؟ آيا كشوري كه هنوز سوزن و پارچه ‌ي مصرفي خود را از خارج وارد مي كند، هيچ نوع فعاليت ديگري كه انجام آن بر صنايع هسته اي مقدم باشد ندارد؟ منطق انتخاب كنندگان تكنولوژي هسته اي با اين هزينه گزاف و غير متعارف چه بوده است ؟
كشورهاي پيشرفته صنعتي با وجود نبود هيچگونه مانع فني، اقتصادي و سياسي بر سر راه بسط و گسترش نيروگاه هاي هسته اي از اين امر اجتناب مي ورزند و در حالي كه شديدا به دنبال انرژي هاي نوين و پاك هستند همچنان قسمت عمده اي از سوخت نيروگاه هاي خود را از سوخت هاي فسيلي تامين مي كنند. مشكلات لاينحل زيست محيطي و اقتصادي كه دفع و نگهداري زباله هاي هسته اي، با دوام چند هزار ساله ي اثرات كشنده اش و خطرات جدي اي كه از نشت و پخش اين مواد متوجه طبيعت و انسان هاست و نيز مخالفت گسترده مردم، احزاب سبز و فعالان محيط زيست، با گسترش اين تكنولوژي زيان‌آور، سبب گرديده است در كشورهاي صاحب اين تكنولوژي كه بر خلاف آمريكا،كره شمالي و اسرائيل، اهداف جنگي بر آنها غالب نيست، انرژي هسته اي از برنامه هاي دراز مدت توسعه ي آنها خارج شود.اين همه تلاش و اين همه هزينه و اصرار بر گسترش نامحدود اين صنعت در ايران واقعا چه توجيهي مي تواند داشته باشد ؟ اگر مسئله واقعا مسائل تحقيقاتي و پزشكي است ، كه كارشناسان علمي اذعان مي كنند يك راكتور تحقيقاتي كوچك با سرمايه گذاري محدود هم كفايت اين مسئله را مي كند. حاكميت جمهوري اسلامي بايد در اين مورد صريح و روشن با مردم ايران و مردم جهان سخن بگويد تا بسياري از مسائل روشن شود .
مناقشه ي هسته اي موجود، اما از دلايل اساسي، مهم و پنهاني ديگري نيز سرچشمه مي گيرد. سرمايه داري جهاني كه از دهه ي هفتاد ميلادي با كشيدن كمربند سبز قصد مقابله با بلوك شوروي را داشت، با پروبال دادن به «اسلام سياسي» در منطقه مستعد خاورميانه قصد تحريف و تغيير مسير جنبش هاي مردمي منطقه همچون قيام 1357 ايران را داشت. اما تقويت وسيع و گسترده ي اين اسلام سياسي با فروپاشي بلوك شوروي همزمان شد و ناگهان اسلام سياسي كه ضرورت قبلي آن از ميان رفته بود، خود به صورت عاملي مخل نظام سلطه ي جهاني در آمد. از نظر منافع سرمايه داري جهاني اكنون ديگر اسلام سياسي موضوعيت خود را در منطقه از دست داده است و با گذشت دوراني كوتاه از موفقيت هاي نظام سرمايه داري، با آغاز ركود اقتصادي عظيم كشورهاي متروپل و در سايه ي ميليتاريزه شدن مجدد امپرياليسم جهاني در قالب روي كار آمدن جورج بوش در ايالات متحده ي آمريكا و ضرورت انكشاف بازارهاي جديد مصرف، به دست آوردن نيروي كار ارزان قيمت و منابع انرژي وسيع، اكنون دولت آمريكا به نمايندگي از بزرگترين تجمع سرمايه داري مالي قصد تغيير نقشه سياسي خاورميانه را دارد. در مورد ايران جدالي سنگين در گرفته است. در يك طرف جمهوري اسلامي با هدف ابقاي خود در صحنه داخلي و تحميل خود به نظام جهاني حضور دارد و در طرف ديگر آمريكاست كه با قصد تحميل يك دولت سرمايه داري متعارف و مطلوب «سرمايه» بر ايران، قرار گرفته است سهم مردم فقط پرداخت هزينه هاي اين جنگ منافع است و ادعاهاي متفاوتي كه طرفين اين كشمكش در خصوص مسئله ي هسته اي ايران دارند تنها ابزاري براي آغاز اين كشمكش فيزيكي و نهايي مي باشد. دعوا بر سر منافع مادي دو گروه صاحب سرمايه است، يكي براي حفظ منافع خود مي جنگد و ديگري براي گسترش منافعش.
اين لشگر كشي سرمايه داري اما وجهه ي عوام پسندي هم لازم دارد بنابر اين آمريكا كه خود صاحب سياه ترين پرونده ي حقوق بشر در بين دولت هاي جهان است، مدتي است با پرچم «دموكراسي» و«حقوق بشر» به چهارگوشه دنيا لشگر مي كشد و در هر كشور بعد از مرگ ده ها هزار انسان بي گناه در جنگي كه به راه مي اندازد، با استقرار يك دولت دست نشانده و چپاول ثروت‌هاي ملي اين كشور اعلام مي كند براي حفظ و حراست از اين نهال آزادي ، حقوق بشر و دموكراسي اي كه كاشته است، ارتش خود را تا سالهاي متمادي، از اين كشورها خارج نخواهد كرد.
دو ناقض حقوق بشر براي حيات خود و منافع اقتصاديشان و انحراف افكار عمومي از اوضاع داخلي خود، به جنگ يكديگر مي روند. اولي به كار خود رنگ و بوي ملي و الهي مي دهد و دومي پرچم آزادي و حقوق بشر و دفاع از جهان را علم مي كند .
دولتي كه با دخالت و حمايت از مرگ و كشتار هزاران هزار انسان آزاديخواه در آمريكاي لاتين ، آسيا و آفريقا به دست عوامل دست نشانده اي چون نگودين ديم، باتيستا، آدولا، پينوشه، سوموزا، فرديناند ماركوس‌، سوهارتو، محمد رضا پهلوي، صدام ‌ و دهها مزدور و سرسپرده ريز و درشت امپرياليزم، به كشتار آزادي و ذبح حقوق بشر در زمين پرداخت و حسابدار بزرگترين تل هاي نعش مردم بي گناه در تاريخ است، آمريكايي كه اولين و تنها استفاده كننده ي از سلاح هسته اي بر عليه مردم بي دفاع در جهان است و جنايتي كه در هيروشيما و ناكازاكي توسط نيروهاي آمريكايي با بمب اتمي به وقوع پيوست تا ابد علامت سوال جدي اي در مقابل ادعاي آزادي خواهي و حمايت از گسترش حقوق بشر توسط آمريكا خواهد بود، آمريكايي كه داغ ننگ سلاخي زنان، كودكان و مردم به وحشيانه ترين و گسترده ترين حالت ممكن، توسط ارتشش، در ويتنام هنوز در صورتش تازگي دارد، براي گسترش دموكراسي و ترويج حقوق بشر به يوگوسلاوي،عراق و افغانستان حمله ي نظامي مي كند.
قتل و غارت، تجاوز، كمبود مواد غذايي و دارويي، گرسنگي مردم، جان باختن كودكان و پايمال شدن حقوق اوليه بشري در اين كشور هاي اشغال شده، به بهانه ي، وجود شرايط اضطراري جنگي كه خود آمريكايي ها مسبب آن بوده اند معيار سنجش درستي ادعاي آمريكايي هاست.
آدم ربايي و ترور مخالفان سياسي در كشورهاي مختلف جهان، ساخت و گسترش زندان هاي مخفي و شكنجه زندانيان در اين زندانها، دخالت و سرنگوني نظام هاي مستقل مردمي و مخالف برنامه هاي آمريكا همچون دولت هاي قانوني، دموكراتيك و مردمي لومومبا در كونگو ، آلنده در شيلي و ... ، حمايت از نسل كشي ارتش اسرائيل در فلسطين، حمايت از رژيم هاي نقض كننده حقوق بشر اما داراي روابط تجاري و سياسي نزديك با آمريكا همچون عربستان سعودي، پاكستان، تركيه، اردن، اسرائيل و در ايران به اعتراف مادلين آلبرايت وزير امور خارجه دولت كلينتون، برنامه ريزي و حمايت كامل از كودتاي سياه 28 مرداد 1332 و ايجاد جو خفقان و سركوب حاصل از كودتا، تنها گوشه هايي از فعاليت هاي آمريكا در زمينه استقرار حقوق بشر و بسط دموكراسي در جهان بوده است .
ما به، مردم ايران، فعالان سياسي – اجتماعي ، فعالان دانشجويي،كارگري و زنان و ... هشدار مي دهيم كه اكنون كشور در سراشيب ورود به گرداب جنگ و خشونت قرار گرفته است و احتمالات آينده، بر حسب نوع برخورد و موضع نيروهاي اجتماعي، بيرون از حالات زير نخواهد بود:
الف - حمله خارجي
تجربه يوگوسلاوي، عراق و افغانستان نشان داده است، نتيجه حمله نظامي خارجي به يك كشور، در مرحله اول تلفات سنگين جاني و كشتار مردم بي دفاع و در مراحل بعدي نابودي كليه زيرساخت هاي عمراني، اقتصادي و نيز تسلط جو ناامني و خشونت، ترور، آدم ربايي، قتل ، غارت ، تجاوز و در مرحله اي عميق تر، فروپاشي ريشه اي سازوكارهاي اجتماعي خواهد بود. تا مدت ها به جاي قوانين دموكراتيك، قوانين خشك نظامي و به جاي قوه منطق ، قوه قهريه بر جامعه حاكم خواهد بود و اقتصاد و سياست و اجتماع تا مدتهاي مديد تحت وابستگي بي چون و چراي حاكميت آمريكا در خواهد آمد .
ب - تحريم اقتصادي‌
تجربه ي تاريخي موجود نشان داده است كه قربانيان تحريم هاي اقتصادي و سياسي، نه حاكميت ها، كه مردم هستند. در فضاي تحريم، عزم به سركوب كامل و خشكاندن هرگونه اعتراض به منتهي‌اليه خود خواهد رسيد. به جاي آزادي به مردم گرسنگي ، بيماري و رنج هديه داده مي شود. هرچه فشار خارجي بر حاكميت افزايش يابد فشار حاكميت بر مردم نيز افزايش خواهد يافت. تمام پرده هاي حيا دريده خواهد شد و به جاي زبان سرنيزه ها با مردم سخن خواهند گفت و مناسبات انساني از هم خواهد پاشيد .
ج - توافق اجباري
براي ما مسلم و روشن است كه منافع و آينده اين دو سيستم مادي هيچگونه امكاني را براي توافق كامل باقي نخواهد گذاشت. مسئله بر سر بازار مصرف، منابع زيرزميني، نيروي انساني ارزان قيمت و حيات اقتصادي دو تفكر متضاد است. مذاكراتي غير علني و غير شفاف صورت خواهد گرفت كه به دليل آنكه نمايندگان واقعي مردم در آن حضور ندارند وعاقبت آن چيزي جز بر باد رفتن كل هستي مردم ايران به قيمت بقاي بيشتر يك تفكر نخواهد بود، از پايه و اساس نامشروع ، غير قانوني و غير قابل پذيرش است .
فضاي سياسي جامعه ايران اكنون در سكون و خاموشي قرار دارد . اين فضا ناشي از بي اطلاعي، پنهان كاري، فضاي بسته رسانه اي و از همه مهم تر بي عملي و بي مسئوليتي به اصطلاح روشنفكران و فعالان و احزاب سياسي است.
روشنفكران ايراني به دليل آنكه اكثرا افكارشان از طبقات پايين جامعه نجوشيده به جاي شناسايي دغدغه ها در جامعه خود، افكار روشنفكران جوامع ديگر را، از بالا به پائين جامعه تزريق مي كنند و قادر به صحبت كردن به زبان مردم نيستند، بنابراين نمي توانند با افكار غير ملموس، توده هاي مردم را به حركت در آورند و تحول مثبتي را در جامعه شكل دهند. اينان به سهم خود، در غفلت ، ناآگاهي و بي كنشي جامعه مقصرند.
احزاب و گروه هاي سياسي داخلي هم، در نبود آزادي هاي سياسي و اجتماعي و احزاب مردمي واقعي در ايران، به دليل ارعاب حاكميت و يا بر اساس منافع مادي حقيري كه مبتني بر فرصت طلبي است با استفاده از تريبون ها و امكانات مادي وسيعشان بي عملي را بر خود و بر جامعه تحميل كرده اند. اينان بايد بدانند كه نتيجه سكون و سكوت، پذيرش و انتخاب ضمني يكي از سه وضعيت بالاست.
در پايان لازم مي دانيم نكات زير، را متذكر شويم :
الف : اين دعوا، دعواي مردم ايران نيست بلكه جدالي است بر سر تعيين حاكميت در ايران. بنابراين مردم در اين ميان نبايد سرباز جان بر كف و پادوي هيچ كدام از طرفين باشند . مردم بايد زماني به ميدان بيايند كه جنگ بر سر منافع و آرمانهايشان باشد .
ب : انرژي هسته اي تنها يك بهانه و ابزار براي جنگ منافع است ، بنابراين علاوه بر اينكه ما فقط خواهان توقف فعاليت هاي هسته اي در ايران نيستيم، بلكه خواهان غير اتمي شدن جهان و محو كليه سلاح هاي كشتارجمعي در همه ي كشورها از جمله كشورهاي آمريكا ، روسيه ، چين ، اسرائيل و ... مي باشيم و از تحقيقات براي دست يابي به انواع سالم انرژي و استفاده از انرژي هاي پاك، با كمترين آلودگي زيست محيطي به عنوان جايگزين فناوري هسته اي دفاع مي كنيم.
ج : هر گونه حمله يا تحريم اقتصادي در تضاد آشكار با منافع كوتاه و بلند مدت مردم ايران است و مورد مخالفت صريح مردم ما با كساني است كه به چنين تعرض هايي اقدام ورزند. در اين ميان ما مشخصا نسبت به دخالت و نقش خودسرانه و خود محورانه ي آمريكا، نفرت و انزجار خود را اعلام مي داريم .
د : حل بحران هاي پيش روي جامعه ايران فقط در پوشش يك حاكميت مردمي و دموكراتيك ممكن است ، حكومتي كه در آن حكومت شوندگان به طور جدي و واقعي توانايي و امنيت تحميل اراده ي جمعي خود را بر حكومت كنندگان داشته باشند. منشا چنين تحولي هرگز نمي تواند خارجي باشد. تحول اصيل اجتماعي چيزي نيست كه از خارج و از بالا به جامعه تزريق شود، تحول سالم و اصيل بر مبناي حركت خود جامعه و بنابراين از درون و از پايين به بالاي جامعه تحقق مي يابد. اگر قرار است در اين ميان الگويي گرفته شود اين الگو نه از دولت ها و روشنفكران خارجي، بلكه بايد از مبارزات خودجوش و آگاهانه مردم ساير كشورها باشد ، حركاتي مانند قيام دانشجويان ، جوانان و كارگران فرانسه .
مردم همه كشورها لايق دنيايي بهتر و زيباتر از دنياي بحراني حاضر هستند. بايد براي اين دنياي بهتر تلاش كرد و در حركت بود چرا كه مردمي كه خود به حال خويش فكري نكنند، ديگران براي آنها تصميم خواهند گرفت.
نويسندگان:
سعيد حبيبي
عابد توانچه
ياشار قاجار
مجيد اشرف نژاد
مرتضي اصلاحچي
بهروز کريمي زاده

بازی پورتوریکو

    این یکی از بازی های مورد علاقه‌ی من و همسرم است. هر دو در آن مدعی هستیم، بر سر آن دعواها کرده‌ایم و هر کدام از ما برای پیروزی در این ب...